مرد مرده
|
||
خاطرات و اشعار وقصه های من |
کمدی موقعیت در سینما ،لحظه ای شکل میگیرد که ،در کادر تصویر هیچ چیز سر جای خود نیست،و تماشاگر ما ناخودآگاه در موقعیت متناقضی گیر میافتد باور نکردنی،،مثل شرایط امروز خوزستان،مردمی که در کنار خلیج فارس و رودخانههای پر آب زندگی میکنند،روی چاه های پر از نفت در کنار پالایشگاه نفت،روزگار میگذرانند،اما غصه آب دارند ونان،انگار....بگذزیم
دوستان عزیز از پیج @serajian_r در اینستاگرام حمایت کنید.
سلام و درود خدمت شما دوستان گرامی و صبح پنجشنبه عزیزان به خیر و خوشی امیدوارم روزی خوب داشته باشیم و در پناه خداوند مهربان روزگار را به شادی بگذرانیم اگرچه هستند آدم هایی که خوشی دیگران باعث ناخوشی ایشان است چه باید کرد جز اینکه زمان نشان خواهد داد که چگونه در زندان رفتارهای خود محبوس خواهند شد
در . پایان قصه های من
تو گویی غصه ها شاعرند
در سرانجام سالهای دور
دوباره ترس ها حاضرند
در میانه آرزوهای نافرجام
آه و افسوس حرفهای ناتمام
گر چه سپیدی رنج های من
در رخ سیه چرده بیم و امید
دست و پا زنان مینالد
در سرایش ناکامی
شب آرزوها گذشت خدایا همه کسانی را که در رسیدن انسان های دیگر به آرزوهای خود در راه درست یاری کردهاند یاری فرما آنهایی که مانع دیگران از رسیدن به حق خود شده آند را کفایت فرما ،و آنهایی دیگرانی در رسیدن به آنچه سزاوار نیستند یاریگر هستند خوب قاضی باش که اینان ترجمان ظلم هستند ،واگذار میکنم به تو خدای مهربان امورم را و توکل میکنم به تو زندگیم را،هر چه تو صلاح میدانی،کفایت کن مرا که در میانه ناملایمات نه توان دارم و نه میشود از آنهایی که مبنای رفتارشان بی عدالتی است توقعی داشت،امین یا رب العالمین
روزگاری به عزیزی نصیحت میکردم که ببخش که خداوند مهربان تو را ببخشد آما گذشت زمان به من آموخت که بخشیدن آنانی که زندگی تو را دستخوش ناملایمات و رنج مینمایند نه تنها به التیام دردهای ما نمیانجامد که به تشدید زخمها نیز منجر میشود ،اما نفرت نیز گره گشا نیست چون به خود ما آسیب میزند پس چه باید کرد ،دست باید کشید و ظالم را دعا کنیم،/نه اما اینها از نظر هر شخصی متفاوت است بستکی یه من دارد من. اگر به مبدا خیر ایمان داشته باشم یا نداشته باشم رفتارم متفاوت است گاهی تو تمام تلاشت را میکنی اما بی حاصل ،بی خیال میشوی اما این ظاهر ماجراست چون زخمهایی بر جان داری که تا ابد با توست و در این حال واگذار میکنی به خدا ،چرا چون دیگر زورت نمیرسد و من هم با توکل بر مهربان خداوند،وقتی توان احقاق حقوق خود را ندارم میسپارمت به او،و ایمان دارم که اینگونه نخواهد ماند باور کن ،خدا هست و تا خدا هست این امید هست که روزی سپیدی بر سیاهی چیره شود
سلام و درود خدمت شما دوستان گرامی و صبح بخیر امیدوارم که روزی خوب داشته باشیم و در پناه خداوند مهربان روزگار را به شادی بگذرانیم دعا میکنم در این روزگار و روزها از خداوند مهربان که بار الها ما را به ساحل آرامش برسان ،کرونا،ترامپ،جیب های خالی،سفره های خالی تر ،و آدم هایی که نسبت به هم رحمی ندارند تو گویی فکر میکنند تا ابد زنده هستند،اما لحظه کوتاه زندگی و دیدن آمدن و رفتن آدم هایی که قبل از ما حیات را تجربه کردند یاد آور این موضوع است که زندگی در عین اینکه بهترین نعمت خداوند مهربان برای ماست ،اما ناپایدارترین نیز هست آنچه که با هزار زحمت و شاید فریب بدست می آوریم شاید در آنی از کف برود
مرحومه مادرم همیشه در هنگام غم شعری عامیانه،اما عمیق را بر زبان میآورد
شعر روزگار نامناسب مردم ناسازگار
روزگار نامناسب ، مردم ناسازگار
آنقدر آزرده ما را ، تا شدم آموزگار
روزگار بی مروت ، مردمان غمگسار
می دهد بر باد ما را ، تا شوم آمیزگار
زندگی ناسازگار و ، عالمی بی بند و بار
می کشاند تا کجا ما را ، ندانم کردگار
زندگی انگار ، بر کام زرنگان است و بس
کام ما ناکام ازین ، کام است وطعم روزگار
روزگار از ما چه می خواهی ، مروت کن بگو
تا بریزم بر دو پایت ، آنچه دارم یادگار
کاش می شد تا زبان بسته را بازش کنی
ساز ناکوک خلایق هم ، به گوشم سازگار
کاش می شد تا که باما هم دمی رحمی کنی
تا من دلخسته هم شاید ، شوم پرهیزگار
من که ببریدم دل و،بستم دوچشم خسته را
از خلایق های دنیا ، تا که باشم رستگار
باز چشم نیمه بازم ، بهر یک درصد امید
بسته ام دست نگار و ، ناجی ام پروردگار
فرزاد مقبلی
شعر روزگار نامناسب مردم ناسازگار