مرد مرده
 
 
خاطرات و اشعار وقصه های من
 

کمدی موقعیت در سینما ،لحظه ای شکل می‌گیرد که ،در کادر تصویر هیچ چیز سر جای خود نیست،و تماشاگر ما ناخودآگاه در موقعیت متناقضی گیر می‌افتد باور نکردنی،،مثل شرایط امروز خوزستان،مردمی که در کنار خلیج فارس و رودخانه‌های پر آب زندگی میکنند،روی چاه های پر از نفت در کنار پالایشگاه نفت،روزگار میگذرانند،اما غصه آب دارند ونان،انگار....بگذزیم

دوستان عزیز از پیج @serajian_r در اینستاگرام حمایت کنید.

 |+| نوشته شده در  چهارشنبه بیستم مرداد ۱۴۰۰ساعت 2:39  توسط سید غلام رضا سراجیان اردستانی  | 
آنچه ما را در برابر آزارهای که در طول زندگی در جامعه بر ما وارد میشود،مقاوم میسازد .از لیست بلند بالایی تشکیل می‌شود،که آغاز ان زندگی در یک جامعه سالم است،و به نظر من ریشه آن در عدم تعارض ذهنی انسان ها است،و تعارض حاصل ادعای یک چیز و عمل به چیز دیگری است،که امروز در جامعه ما موج میزند ،مثال تیم فوتبالی که خود میداند با بی عدالتی در بازیهای خود پیروز میشود،و تماشاگرانی که با این بی عدالتی خو میگیرند و لذت میبرند،و دیگرانی که ساکت هستند،از تیم مقابل بگیر تا دیگرانی که می‌بینند و اما هیچ نمیگویند،در بلند مدت چه اتفاقی می‌افتد،درماندگی اموخته شده،حتی برای آنکه از پیروزی کاذب لذت میبردوانکه آگاهانه برای تامین نظرجمعی،جمعی دیگر را آزار میدهد،تعارض بوجود می‌آید و به نظر من تنها راه حل این موضوع در بازگشت به طبیعت بشری است ،در یک مسیر آبی ،حرکت آب مشخص است،اب به سمتی می‌رود که طبیعت برایش ترسیم کرده،اما دخالت ما انسانها برای حفظ منافع چه خواهد کرد...نظر شما چیست؟!
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه دهم تیر ۱۴۰۰ساعت 21:28  توسط سید غلام رضا سراجیان اردستانی  | 

سلام و درود خدمت شما دوستان گرامی و صبح پنجشنبه عزیزان به خیر و خوشی امیدوارم روزی خوب داشته باشیم و در پناه خداوند مهربان روزگار را به شادی بگذرانیم اگرچه هستند آدم هایی که خوشی دیگران باعث ناخوشی ایشان است چه باید کرد جز اینکه زمان نشان خواهد داد که چگونه در زندان رفتارهای خود محبوس خواهند شد

 |+| نوشته شده در  پنجشنبه چهاردهم اسفند ۱۳۹۹ساعت 18:10  توسط سید غلام رضا سراجیان اردستانی  | 

 

در . پایان قصه های من

 تو گویی غصه ها شاعرند

در سرانجام سالهای دور

دوباره ترس ها حاضرند

در میانه آرزوهای نافرجام

آه و افسوس حرفهای ناتمام

گر چه سپیدی رنج های من 

در رخ سیه چرده بیم و امید

دست و پا زنان می‌نالد

‌در سرایش ناکامی

 |+| نوشته شده در  یکشنبه سوم اسفند ۱۳۹۹ساعت 17:8  توسط سید غلام رضا سراجیان اردستانی  | 

شب آرزوها گذشت خدایا همه کسانی را که در رسیدن انسان های دیگر به آرزوهای خود در راه درست یاری کرده‌اند یاری فرما آنهایی که مانع دیگران از رسیدن به حق خود شده آند را کفایت فرما ،و آنهایی دیگرانی در رسیدن به آنچه سزاوار نیستند یاریگر هستند خوب قاضی باش که اینان ترجمان ظلم هستند ،واگذار می‌کنم به تو خدای مهربان امورم را و توکل می‌کنم به تو زندگیم را،هر چه تو صلاح میدانی،کفایت کن مرا که در میانه ناملایمات نه توان دارم و نه میشود از آنهایی که مبنای رفتارشان بی عدالتی است توقعی داشت،امین یا رب العالمین

 |+| نوشته شده در  پنجشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۹ساعت 17:51  توسط سید غلام رضا سراجیان اردستانی  | 

روزگاری به عزیزی نصیحت میکردم که ببخش که خداوند مهربان تو را ببخشد آما گذشت زمان به من آموخت که بخشیدن آنانی که زندگی تو را دستخوش ناملایمات و رنج مینمایند نه تنها به التیام دردهای ما نمی‌انجامد که به تشدید زخمها نیز منجر می‌شود ،اما نفرت نیز گره گشا نیست چون به خود ما آسیب میزند پس چه باید کرد ،دست باید کشید و ظالم را دعا کنیم،/نه اما این‌ها از نظر هر شخصی متفاوت  است بستکی یه من دارد من. اگر به مبدا خیر ایمان داشته باشم  یا نداشته باشم رفتارم متفاوت است گاهی تو تمام تلاشت را می‌کنی اما بی حاصل ،بی خیال می‌شوی اما این ظاهر ماجراست چون زخمهایی بر جان داری که تا ابد با توست و در این حال واگذار میکنی به خدا ،چرا چون دیگر زورت نمی‌رسد و من هم با توکل بر مهربان خداوند،وقتی توان احقاق حقوق خود را ندارم میسپارمت به او،و ایمان دارم که اینگونه نخواهد ماند باور کن ،خدا هست و تا خدا هست این امید هست که روزی سپیدی بر سیاهی چیره شود

 |+| نوشته شده در  یکشنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۹ساعت 18:10  توسط سید غلام رضا سراجیان اردستانی  | 

سلام و درود خدمت شما دوستان گرامی و صبح بخیر امیدوارم که روزی خوب داشته باشیم و در پناه خداوند مهربان روزگار را به شادی بگذرانیم دعا میکنم در این روزگار و روزها از خداوند مهربان که بار الها ما را به ساحل آرامش برسان ،کرونا،ترامپ،جیب های خالی،سفره های خالی تر ،و آدم هایی که نسبت به هم رحمی ندارند تو گویی فکر میکنند تا ابد زنده هستند،اما لحظه کوتاه زندگی و دیدن آمدن و رفتن آدم هایی که قبل از ما حیات را تجربه کردند یاد آور این موضوع است که زندگی در عین اینکه بهترین نعمت خداوند مهربان برای ماست ،اما ناپایدارترین نیز هست آنچه که با هزار زحمت و شاید فریب بدست می آوریم شاید در آنی از کف برود 
مرحومه مادرم همیشه در هنگام غم شعری عامیانه،اما عمیق را بر زبان می‌آورد 

شعر روزگار نامناسب مردم ناسازگار
روزگار نامناسب ، مردم ناسازگار

آنقدر آزرده ما را ، تا شدم آموزگار

روزگار بی مروت ، مردمان غمگسار

می دهد بر باد ما را ، تا شوم آمیزگار

زندگی ناسازگار و ، عالمی بی بند و بار

می کشاند تا کجا ما را ، ندانم کردگار

زندگی انگار ، بر کام زرنگان است و بس

کام ما ناکام ازین ، کام است وطعم روزگار

روزگار از ما چه می خواهی ، مروت کن بگو

تا بریزم بر دو پایت ، آنچه دارم یادگار

کاش می شد تا زبان بسته را بازش کنی

ساز ناکوک خلایق هم ، به گوشم سازگار

کاش می شد تا که باما هم دمی رحمی کنی

تا من دلخسته هم شاید ، شوم پرهیزگار

من که ببریدم دل و،بستم دوچشم خسته را

از خلایق های دنیا ، تا که باشم رستگار

باز چشم نیمه بازم ، بهر یک درصد امید

بسته ام دست نگار و ، ناجی ام پروردگار

فرزاد مقبلی

شعر روزگار نامناسب مردم ناسازگار

 

 |+| نوشته شده در  دوشنبه پانزدهم دی ۱۳۹۹ساعت 18:37  توسط سید غلام رضا سراجیان اردستانی  | 
سلام و درود صبح روز مادر به خیر و شادی،
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
سلام بر کسی همیشه یاد آور محبت در زندگی ما بود معنای خوب بودن و ماندن،معنای بی دریغ بودن ،و این که شادش کنیم با، با هم بودن،خیالم راحت است که تو راحتی،تو شادی، دعایت را همیشه در کتارمان قرار بده که سخت محتاجیم.
و تبریک به همسرم، دخترم،و خواهرانم و تمام کسانی که با محبت در صحنه دنیا نقش آفرین این نقش های زیبا هستند،بهترین ها آرزوها نثارتان
و تبریک به تمام زنهای سرزمین ما

 |+| نوشته شده در  پنجشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۷ساعت 10:42  توسط سید غلام رضا سراجیان اردستانی  | 
سلام و صبح بخیر،صدایی یه گوشم می رسد خدایا به غیر تو کسی را ندارم، این ترجمان بخشی از دعای کمیل است که از رادیو به گوش می رسد، و می اندیشم آنکه تو را دارد چه ندا رد وانکه تو را دارد چه ندا رد و این وردی نیست که بر زبان جاری شود چون وقتی به اینجا می‌رسی که احساس تنهایی می‌کنی در میان جمعی که به راحتی حقی را از تو دریغ و به دیگری مسپارند،این خواب کی تمام می‌شود،الهی و ربی ملی غیرک
 

 |+| نوشته شده در  پنجشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۷ساعت 10:40  توسط سید غلام رضا سراجیان اردستانی  | 
  •  

    سلام و درود،ماهی دوباره در تنگ های کوچک در انتظار عید هستند و بعد،،،،روزگار گه میگذرد آدم هایی گه بد می شویم و می خواهیم خوب شود ،هیچ چیزی خوب نمی شود تا ما بد کار باشیم ،کلام خداوند مهربان در قرآن مجید گه،،،،خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آن قوم از درون تغییر کنند تا ما دست از جیب همدیگر بیرون نکشیم تا با هم مهربان نباشیم و تا اینکه حق دیگری با هزاران حیله به جیب خود نریزیم ،هیچ اتفاق خوبی در راه نخواهد بود اگر گرفتاریم،گرفتار رفتارهای خودمان هستیم و تا اینگونه است همه چیرمان شبیه همه چیزمان میشود همه چیز از درون ما آغاز می‌شود.
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۷ساعت 10:39  توسط سید غلام رضا سراجیان اردستانی  | 
مطالب قدیمی‌تر
  بالا